انجمنی

ساخت وبلاگ
بسم الله

تا کنون از شریعتی بسیار گفته شده است. از ضعف ها و قوت ها. از خوبی ها و بدی هایش.

اما امروز در سالروز شهادت گونه این معلم شهید، وقتی داشتم در سایت رهبری به دنبال نظر ایشان می گشتم این جمله مرا مجذوب خویش ساخت:

"مطهری و طالقانی و شریعتی در این انقلاب، حكم پرچم را داشتند. همیشه بودند. تا آخر بودند. چشم و دل «مردم» (و نه خواص) از آنها پر است. و این همیشه بودن و با مردم بودن، چیز كمی نیست."


انتشار: نگاه فارس - شیرازه - کازرون نما - عماریون - افق میمه -تی نیوز -


بسم الله

تا کنون از شریعتی بسیار گفته شده است. از ضعف ها و قوت ها. از خوبی ها و بدی هایش.

اما امروز در سالروز شهادت گونه این معلم شهید، وقتی داشتم در سایت رهبری به دنبال نظر ایشان می گشتم این جمله مرا مجذوب خویش ساخت:

"مطهری و طالقانی و شریعتی در این انقلاب، حكم پرچم را داشتند. همیشه بودند. تا آخر بودند. چشم و دل «مردم» (و نه خواص) از آنها پر است. و این همیشه بودن و با مردم بودن، چیز كمی نیست."

براستی چرا در طول این 36 سال برخی آنقدر شیفته شریعتی شده اند که پا از گلیم بیرون نهاده اند و آنقدر برزگش می کنند و عده ای دیگر از آن سو آنقدر پیش می روند که او را نه تنها یک مسلم نمی دانند که عامل تمام انحرافات از زمان خودش به بعد می دانند.

سال 83، دوست عزیز و پژوهشگر و محقق شهیر شهرمان و نویسنده دو کتاب ارزشمند گفتمان مصباح و مشروعیت آسمانی در همان سال ابتدایی انتشار هفته نامه شهرسبز مطلبی را منشتر نمود تحت عنوان "شریعتی، ضعف ها و قوت ها" که نگاهی اجمالی داشت به نظرات بزرگان نسبت به مرحوم دکتر شریعتی.

این مقاله که در نوع خود پژوهشی جدید بود، تا حدودی نظرات دوستان ما را که نظرات تندی از این سو یا آن سو داشتند به حال اعتدال گرایش داد.

آن چه اکنون می خواهم بدان بپردازم نگرشی دیگر است از سویی دیگر بر احوالات دکتر شریعتی که شاید کمتر کسی به آن پرداخته باشد.

چند سال پیش در چاپ جدید کتاب "نهضت امام خمینی" نوشته "حجت الاسلام سید حمید روحانی" به مطلبی برخوردم که برایم جالب و در خور تامل بود. ایشان نگاشته بود که وقتی امام پیام تسلیت درگذشت مرحوم شریعتی را دادند در آن پیام به جای کلمه رحلت از کلمه فقدان استفاده کرده بود. و در جواب کسانی که از ایشان سئوال کردند فرمودند که اگر می دانستم شریعتی مسلم بود برایش از کلمه ارتحال یا رحلت استفاده می کنم.

لازم به ذکر است که جناب روحانی در مقدمه همین در چاپ سوم که در شهریور سال 63 به چاپ رسیده است با ذکر نام معلم شهید دکتر علی شریعتی از شریعتی یاد می کند که باید از ایشان سئوال کرد چطور ناگهان این واقعه پس از این همه سال به یاد شما آمد؟ امیدوارم این مورخ برجسته، سئوال این جوان ناپخته را جواب گوید.

این در حالی است که امام خامنه ای در پاسخ یه سئوال انتشارات رواق در مورد جلال آل احمد به این مسئله نیز اشاره می فرمایند: " آل‌احمد كسی نبود كه بنشیند و مسلمانش كنند. برای مسلمانی او همان چیزهایی لازم بود كه شریعتی را مسلمان كرده بود. "

و امام موسی صدر بر پیکر شریعتی نماز می گزارد او را کفن می کند و به در زینبیه سوریه به خاک می سپارد.

در همین اثنا در دوران اصلاحات در حالی که عده ای شریعتی را در حد پیغمبر گونگی بالا می بردند، عده ای نیز او را به ساواکی بودن متهم ساختند.

مقام معظم رهبری نیز در این زمینه تذکر می دهند که: "

به گزارش خبرآنلاین، مدتی قبل چاپ ششم كتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران» نوشته رسول جعفریان از سوی مركز اسناد انقلاب اسلامی منتشر و روانه بازار نشر شد.

در پاورقی چند صفحه از كتاب، نظرات رهبر انقلاب درباره مرحوم شریعتی منعكس شده است كه اختصاصا برای نویسنده كتاب ارسال شده و مطالبی است كه رهبر معظم انقلاب هنگام مطالعه چاپ سوم در حاشیه كتاب نگاشته اند. رسول جعفریان در چاپ ششم این كتاب ضمن انجام اصلاحات و افزودن مطالب جدید، نظرات آیت الله خامنه ای را نیز در پاورقی كتاب افزوده است.

در این كتاب و در خصوص «نامه نگاری شریعتی به ساواك و نوع تعامل وی با رژیم شاه»، نویسنده دو نظر را مطرح می كند: نخست نظر سید حمید روحانی كه دكتر شریعتی را عامل رژیم معرفی می كند. دوم كسانی كه شریعتی را عامل رژیم نمی دانند اما معتقدند كه شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعی، روحانیت، ماركسیسم و ...، دارای وحدت نظر و همسویی فكری بوده اند.

در این زمینه رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می كنند و بر نظری تاكید می كنند كه مطابق آن، نامه نگاری به ساواك و انتخاب محتوای خاص در این نامه ها، یك تاكتیك به قصد فریب دستگاه حكومت شاه تلقی می شود.

مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی كه از دكتر داشتم، وی تلاش كرد تا از وجود نقاط مشترك خود با دستگاه مانند ضدیت با ماركسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده كند و ساواك را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاكله او با نوكری ساواك سازگار نبود. حداكثر این بود كه وی اهل خطر كردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد... در سال 54 كه من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشتركمان را معین كرد و چند ساعتی با هم بودیم (آن جوان فرحبخش بود كه به من و دكتر ابراز ارادت می كرد).»

دومین موضوعی كه در این كتاب از حاشیه نویسی های رهبری منعكس شده است، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظنی است كه نسبت به دكتر شریعتی در نامه استاد شهید مطهری به حضرت امام خمینی(ره) در سال 56 آمده است. بسیاری از افراد طرح این مواضع از سوی استاد مطهری را از سر عصبانیت تلقی كرده بودند و برخی نیز آن را به دشمن شناسی ایشان مربوط می دانند.

در این زمینه هم نظر رهبری متفاوت است و در هر حال قضاوت شهید مطهری درباره شریعتی را نمی پسندند. ایشان در این زمینه می نویسند: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی - چه در آغاز آشنائیشان كه تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می كرد و چه در سالهای بعد كه از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود - غالبا مبالغه آمیز ... بود. در همین مطالبی كه ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه های بزرگنمایی آشكار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.» (پاورقی صفحه 476 كتاب)"


تا این جا گمان می کنم در مورد نظرات دیگران و تهمت ها و اغراق ها کفایت کند.

اما چرا شریعتی در نوشته ها و گفتمانش گاه راه های متفاوت و متناقضی را می رفت.

آن چه بنده در کتاب های دکتر شریعتی دیدم دیدگاه های متفاوتی بود از جریانات فکری متفاوتی که دکتر در برهه های زمانی مختلف با آن ها در ارتباط بوده است و از این نظر نقطه نظرات مثبت آن جریانات را گرفته و در خود خود این ظرفیت را بوجود آورده بود که آن ها را با یکدیگر به تعامل رساند. از جمله جریاناتی که در کتب شریعتی دیده می شود را می توان موارد زیر اشاره کرد: 1-جریان تفکیک( این جریان فکری عقیدتی که خواستگاه آن حوزه علمیه مشهد بوده است و بسیاری از علمای مشهد دارای این اندیشه بودند. تفکیکیون در جریان انقلاب از جریانات بسیار موثری در مشهد بودند. از جمله رهبران و بزرگان این اندیشه پس از شیخ مجتبی قزوینی و شیخ مهدی اصفهانی می توان به آیت الله سید جعفر سیدان و علامه محمدرضا حکیمی دانست. این جریان معتقدند که بایستی بین اندیشه های الهی که قرآن است و تفکرات بشری فلسفی تفکیک قائل شد. چرا که وحی خارج از اشتباه است ولی اندیشه های بشری جایگاه اشتباه دارند، پس نمی توان صددرصد به آن ها اعتماد نمود.) 2-جریان فکری دکتر محمد نخشب( دکتر شریعتی مدتی عضو حزب سوسیالیت های خداپرست بود که دکتر نخشب راه اندازی کرده بود. دکتر نخشب التقاطی بین اسلام و سوسسالیسم بوجود آورد. او در جریان نهضت ملی حزب مردم ایران یکی از احزاب بزرگ و فراگیر و مهم در پیروزی این نهضت را داشت. بعد از شکست نهضت ملی راهی ایالات متحده آمریکا شد. دکتر نخشب با اعتقاد به اکثر اعتقادات اصیل اسلامی و شیعی و تنها با تعبیر سوسیالیستی عدالت راه جدیدی را باز کرد. پیروان او در داخل کشور کم نبودند. این تعبیر سوسیالیستی از عدالت در آثار بسیاری از بزرگان دینی حتی گاه در آثار شهید مطهری نیز دیده می شود. این شاید به دلیل این بود که آن زمان مارکسیسم با همین تعبیر در جامعه خودنمایی می کرد. البته این مسئله در اندیشه های شریعتی بسیار زیاد دیده می شود تا جایی که ابوذر را سوسیالیستی خداپرست می داند. همچنین معتقد است که از دیدگاه شیعه عدالت همان سوسیالیسم است. مسئله ای که مرحوم شهید رابع آیت الله سید محمدباقر صدر در دو کتاب اقتصادنا و فلسفتنا به آن جواب می دهد.)4- لیبرالیسم ( این اندیشه در کتب و دیدگاه های شریعتی نیز در جایگاه غیر مادی و اقتصادی به وفور خود را نشان می دهد که حاصل سالهای حضور در اروپا و نزدیکی با محافل روشنفکری غرب است. این نکته نیز لازم است که برخی از بزرگان همچون مرحوم آیت الله طالقانی، شهید بهشتی، مرحوم مهندس بازرگان و ... به این امر متهم هستند. و نزدیکی شریعتی به خصوص بعد از بازگشت به ایران با نهضت آزادی و برخی از اشخاص باعث این مسئله شده است.)

این سه جریان فکری متفاوت و گاه معارض با هم باعث شد تا تفکرات شریعتی در عین منظم و زیبایی نظم گاه دچار پراکنده گویی عقیدتی گردد. هرچند در ذهن شریعتی این پراکندگی عقیدتی نبوده است. که اگر می بود نمی توانست به این زیبایی سخن بگوید. آن مشخص است این که شریعتی مردی بود به قول مرحوم شهید آیت الله بهشتی "جستجوگری در مسیر شدن" و از این رو در پی حقیقت به هر چه می رسید چنگ میزد تا آنچه را از دیدگاه و منطق خود مثبت و قابل هضم می دید می گرفت. و این نشان از آزدگی اوست. نه بمانند برخی افراد طرفدار یه جریان شده باشند و خود را از دیگر جریانات فکری بی نیاز سازند.

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 370 تاريخ : چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت: 17:51

بر خود لازم می بینم انتخاب حجت الاسلام دکتر شیخ حسن روحانی را به مردم ایران، امام خامنه ای و شخص دکتر روحانی به عنوان منتخب مردم ایران تبریک عرض می کنم.

قبل از انتخابات تخریب هایی که حدود چهار یا حتی بیشتر علیه دکتر روحانی بود اوج گرفت.

یاد دارم بعد از انتخابات 84 بود که در نشست سیاسی کانون نشر اندیشه های نو دانشگاه آژاد، به عنوان عضو شرکت می کردم. در یکی از این نشست ها یکی از خواهران در طرفداری از ایشان شروع کرد همین تهمت ها را بیان کردن. به او گفتم مسئله هسته ای جزو مسایل کلان نظام است و در دست یک شخص خاص یا حتی رئیس جمهور هم نیست.

قبل از این انتخابات نیز باز بنده و امثال بنده وارد شدیم تا به این شبهات جواب دهیم. هرچند به قول خود دکتر روحانی این قدر این دروغ بزرگ تکرار شده است که حتی طرفداران ایشان نیز آن را به عنوان نمودی بلند کرده و خط مشی خود می دانستند این در حالی بود که خود دکتر روحانی بارها آن را شفاف سازی کرده بود.

با انتخاب دکتر روحانی از همان صبح روز شنبه دو جریان ابتدا در قالب مطالب سایت ها و سپس در تلوزیون های بی بی سی و صدای آمریکا و رسانه های ضدانقلاب و در ادامه به شکل پیامکی در سطح وسیعی شیوع پیدا کرد.جریانی به عنوان طرفدار روحانی و جریانی به عنوان مخالف روحانی. این دو جریان در صدد اختلاف انداختن بین مردم بوجود آمده است و متاسفانه خیلی سریع در جامعه رشد کرد و باعث بوجود آمدن درگیری هایی بین طرفین تا حد فیزیکی گردید. و از همه مهمتر به مسئله ای با عنوان ترس از روحانی شد. آن چه در پی می آید زنگ خطری است که دوستان بایستی به آن توجه ویژه داشته  باشند. آیا باید از روحانی واقعا بترسیم یا آن که این تنها ذهنیاتی است که توسط عده ای خاص برای ناامن جلوه دادن فضای جامعه پیگیری می گردد؟

این نکته نیز لازم است که پس از انتخابات دوم خرداد76 نیز چنین جوی اما در دز بمراتب پایین تر وجود داشت. بعد از انتخابات سوم تیر 84 نیز با افزایش دز آن دوباره تکرار گردید. و اکنون با دزی بمراتب زیادتر و سریعتر در حال رشد است. هموطن در اندازه خود جلوی این ویروس را بگیر.

حضور برخی به عنوان طرفدار جناب روحانی و کشف حجاب تحریکی و اجباری دختران حاضر در بین طرفداران، شعارهای ساختارشکنانه و...  از سویی و در سوی مقابل نیز ایجاد فضای یاس و سرخوردگی ، تردید، ترس و ... به صورت پیامکی ، ایمیلی، نشریات و .... در دستور کار قرار گرفته است.


انتشار: نگاه فارس -متصل به طناب - بانوی بهشت - عصرکازرون - هفته نامه شهرسبز شماره 227 مورخ 4 تیر 1392-


خطر را جدی بگیرید!!!
با پیروزی انقلاب، دشمن حربه های متفاوتی برای کند کردن روند انقلاب اسلامی در جهان به خصوص در کشورهای اسلامی و از همه مهم تر در داخل ایران به کار برده است.
برای این امر از همان ابتدا دو جریان داخلی و خارجی را دنبال نموده است.جریان داخلی به دنبال اختلاف افکنی و ایجاد بدبینی بین نیروهای داخلی و ارزشی و وفادار به نظام و مردم و همچنین فاصله انداختن بین نظام و مردم بوده و هست. اما علی رغم تمام فعالیت هایی که داشته اند نتوانسته اند تا کنون کاری از پیش برند.
در سال 88 با حضور حداکثری و بیش از 80 درصدی مردم در انتخابات ریاست جمهوری که خود رکورد بی سابقه ای در دنیا بود، خط فتنه و ایجاد شبهه در اذهان عمومی را بوجود آوردند. این حرکت باعث شد تا بسیاری از مردم نسبت به دولت و نظام بدبین شوند. از آن پس بود که دشمن خط نفاق جدیدی را در بین نیروهای طرف مقابل جریان فتنه آغاز کرد. خطی که خیلی زود تحت عنوان جریان انحرافی شناسایی و منزوی شد.
تمام این امور با تیزبینی رهبری معظم انقلاب رصد و خیلی زود نقش برآب شدند.
اکنون که بار دیگرمردم ایران به خلق حماسه هفتاد درصدی دست یافته اند، دشمن راه جدیدی را در میان دو جریان طرفدار رئیس جمهور منتخب و کسانی که به رئیس جمهور منتخب رای نداده اند به خصوص جریان نیروهای بسیجی و ارزشی به راه انداخته است.
در طرف طرفداران رئیس جمهور منتخب با ایجاد این ذهنیت که رئیس جمهور منتخب مخالف نظام است، خواهان آزادی بی قید و بند، دوستی با آمریکا و... سعی دارد برخی از کسانی را که به روحانی رای داده اند و از نیروهای ارزشی هستند از همکاری با دولت منتخب باز داردتا بتواند بهتر نیروهای موافق و همسو با خط خود را برای پست ها به سوی دولت رهنمون سازد و دولت منتخب را مجبور سازد تا باور کند که تنها این افراد هستند که با او همکاری می کنند. و دولت را به مقابله بکشاند. هرچند شخصیت روحانی و سوابق او نشان از این دارد که فریب این بازی ها را نخواهد خورد.
اما حضور برخی به عنوان طرفدار و کشف حجاب تحریکی و اجباری دختران حاضر در بین طرفداران، شعارهای ساختارشکنانه و... از این قبیل است.
در سوی مقابل نیز ایجاد فضای یاس و سرخوردگی ، تردید، ترس و ... به صورت پیامکی ، ایمیلی، نشریات و .... در دستور کار قرار گرفته است.
لازم است تا تمام نیروهای ارزشی به پیام تبریک مقام معظم رهبری در خصوص حماسه سیاسی 24 خرداد و تبریک به جناب حسن روحانی منتخب ملت ایران برای پست ریاست جمهوری با دقت و بدور از سیاسی نگری نگریسته و نکات مهم آن را برداشت کنند.
همچنین در پی لینک مقاله حجت الاسلام رضا صنعتی محقق و پژوهشگر شهرمان و نویسنده کتاب گفتمان مصباح(در دفاع از حملات به آیت الله مصباح یزدی) و همچنین لینک پیام امام خامنه ای گذاشته می شود.

http://www.salmanpress.ir/fa/news/2087/%D8%AA%D9%85%D8%AC%D9%8A%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%AF%DA%AF%D9%88%D9%8A%D9%8A-%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%81%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%8A-%D8%AF%D8%B4%D9%85%D9%86

http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=22939

گوشه ای پیام مقام معظم رهبری:
- اكنون كه حماسه‌ی سیاسی و نقطه اوج آن در جمعه‌ی بیست و چهارم خرداد با پیروزی ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به سرانجام رسیده است، هیجان و التهاب روزها و هفته‌های رقابت، باید جای خود را به همكاری و رفاقت داده و طرفداران نامزدهای رقیب در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایسته‌ی خود را به دست آورند. هیچ احساسی، چه شادمانی و چه ناشادمانی، نباید كسی را به رفتار و گفتاری دور از شأنِ خردمندی و فرزانگی وادار كند. نگذارید بدخواهان، احساسات مردم را ابزار خواسته‌های پلید خویش كنند. وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه‌ی امنیت كشور و خنثی‌كننده‌‌ی ترفندهای دشمنان است.

۲- رئیس‌جمهور منتخب، رئیس‌جمهور همه‌‌ی ملت است. همه باید برای دست یافتن به آرمانهای بزرگی كه رئیس‌جمهور و همكاران وی در دولت، متعهد و مسئول تحقق آنند، به آنان كمك و با آنان همكاری صمیمانه كنند.

بر همگان لازم است تا با بصیرت با خط جدید دشمن که در صدد ایجاد تردید، ترس، اختلاف افکنی و سرخوردگی نیروهای ارزشی از سویی و غرب زدگی و بی بند و باری و تقابل و رودررویی با نظام از سویی دیگر است برخورد نمایند و از انتشار پیام ها و ایمیل ها و ... که در این راستا هستند بپرهیزند و جامعه را نسبت به این حرکات مسموم آگاه سازند.







انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 343 تاريخ : چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت: 0:4

تشییع جنازه باشکوهی توسط مردم و ومدافعان خرمشهر در زیر آتش دشمن برگزار شد. در این جا بود که کسی به پدرم می­گوید: "کل علی ببین چه باشکوه است. خودت شهید شوی از این هم باشکوه­تر خواهد بود." پدرم لبخند می­زند و می­گوید: "در تشییع جنازه من جز خانواده و تعداد قلیلی از دوستان کسی شرکت نخواهد کرد." چیزی که عملاً اتفاق افتاد.


انتشار: هفته نامه شهرسبز ضمیمه کل علی و فاتحان خرمشهر شماره 223 مورخ 1خرداد 92 - کازرون نما - تنویر-نگاه فارس -



محمدرضا فرخی: "علیفرخی" متولد کازرون بود که در سن 6 سالگی، با از دست دادن پدر راهی خرمشهر شدتا در کنار دایی خود زندگی کند.هنوزنوجوانی بود، که عزت نفسش باعث شد ترک تحصیل کند و با همت دایی خود حمامی را اجارهکند و در آن به کسب معاش بپردازد. از برکت حمام توانست کتابفروشی اسلامی را در جهتتقویت بنیه فکری و اسلامی جوانان خرمشهر تاسیس کند.

وروداو به عرصه مبارزات انقلابی، از سال 40، باعث شد که نه تنها در بین انقلابیون خرمشهرو آبادان، که در سراسر کشور شناخته شود. هرچند آدم آرامی بود و برخی افراد در شهربانیو ژاندارمری خرمشهر مواظبش بودند و با او همکاری می­کردند، اما در بارها توسط ساواکدستگیر و بازدداشت گردید و در یکی دو سال آخر نیز به زندان محکوم شد که دوران محکومیتشرا در زندان اهواز سپری کرد.

روزی،وقتی داشتم به حمام می­رفتم متوجه شلوغی آن جا شدم و این باعث شد تا بر سرعت خود بیافزایم.جلوتر که رفتم برادرم (شهید) قاسم، گفت: "پدر را به شدت کتک زده­اند و دارند کتاب­هایشرا زیر و رو می­کنند. " خب آن موقع جوان بودم. عصبانی شدم و داد زدم: "تاکی می­خواهید به زور سرنیزه روبروی مردم بایستید." این حرف من باعث شد تا خودمرا نیز کتک زنند و ببرند. یک هفته­ای نیز در بازداشتگاه بود. سپس مرا به بند عمومیبردند. در نهایت نیز با تعهد کتبی آزاد شدم.

برایازدواج به کازرون آمدم پس از مراسم عروسی به خرمشهر برگشتم. هنوز یک هفته نشده بودکه جنگ، رسماً توسط صدام شروع شد. همان روز اول، دست زنم را گرفتم و به کازرون نزدخانواده­اش آوردم. سپس به خرمشهر برگشتم تا در کنار دوستان و برادرانمان به دفاع برخیزم

برادرمقاسم سرباز کرمانشاه بود. برای عروسی من به خرمشهر آمده بود. که جنگ شروع شد. پس بهدفاع از خرمشهر در کنار بقیه پرداخت. این باعث شده بود که ارتش او را سرباز فراری اعلامکند. بعد از شهادتش ارتش برای برگرداندن او اقدام کرد ولی متوجه شد که او در دفاع ازخرمشهر به شهادت رسیده است.

برادرممحمود از پاسدارن به نام خرمشهر بود. که از همان روز اول در خط اول با دشمن بعثی درگیرشد. و در نهایت در چهارم آبان ماه 59 با اثابت ترکش مستقیم به سر و گردن به شهادت رسید.محمود اولین شهید خاندان ما بود.

تشییعجنازه باشکوهی توسط مردم و ومدافعان خرمشهر در زیر آتش دشمن برگزار شد. در این جا بودکه کسی به پدرم می­گوید: "کل علی ببین چه باشکوه است. خودت شهید شوی از این همباشکوه­تر خواهد بود." پدرم لبخند می­زند و می­گوید: "در تشییع جنازه منجز خانواده و تعداد قلیلی از دوستان کسی شرکت نخواهد کرد." چیزی که عملاً اتفاقافتاد.

روزیبرای استراحت به مسجد آمده بودم. بسته پسته اهدایی مردم نظرم را جلب کرد. دست کردمو پسته­ای از درون آن بیرون آوردم. هنوز بازش نکرده بود که صدای پدر مرا به خود آورد:چه کار می­کنی این مال رزمندگان خط اول است. و نگذاشت من آن پسته را بخورم در حالیکه می­دانست من نیز چونان دیگر رزمندگان در حال دفاع از میهن اسلامی خویشم.

پس ازسقوط خرمشهر، به کازرون آمد و در نمازجمعه سالیان سال تکبیر گوی مصلی بود. با فتح خرمشهر،به خرمشهر آمد و کتاب­هایش را با خود به کازرون آورد. حتی آن کتاب­هایی که از تیر وترکش در امان نمانده بودند. در خیابان شهدای جنوبی کنار پیاده­رو بساط کتاب­هایش راپهن کرد و با همان قیمت جلد می­فروخت. که گاه مورد تمسخر برخی قرار می­گرفت. کسانیکه می­دانستند او کیست گاه برای کتاب­های سوراخش بیشتر ارزش قائل بودند و به عنوانسندی از مظلومیت ما در دوران دفاع مقدس، آن کتاب­ها را نیز می­خریدند.در دوران حضورشدر کازرون، دعاهای کمیلی را با همکاری سایر خانواده­های شهدا راه­اندازی نمود. همینمراسم­های دعای کمیل باعث می­شد تا خانواده­های شهدا یکدیگر را بیشتر و بهتر بشناسندو کمک حال یکدیگر باشند. و همین امر باعث گردید تا خانواده­های معظم شهدا در امور مختلفشهر بتوانند با هماهنگی وارد شوند. هرچند پس از مدتی و تعطیلی این مراسم­ها، رفت وآمد خانواده­های شهدا با یکدیگر بسیار کم شد.

در تمامعمرش یک بار هم به بنیاد شهید و امور جانبازان سر نزد و آن­ها نیز جز یکی دوبار برایعیادت سراغش را نگرفتند.

هرچنداین روزهای آخر، دیگر قدرت بلند شدن نداشت، و ترکش کتفش او را به شدت زمین­گیر و لرزانساخته بود، و زخم بستر ناشی از خوابیدن مدام او را اذیت می­کرد، اما یک آخ هم از اونشنیدیم. وقتی دردهایش زیاد می­شد جز ذکر و نام خدا چیزی بر زبان نمی­آورد.

»کلعلی فرخی« همه کاره مسجد جامع خرمشهر، در روز 9 فرودین ماه 1392 در کازرون درگذشت.مراسم تشییع جنازه او بدون حضور مسئولین شهرستان حتی سپاه و بسیج برگزار شد.

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 352 تاريخ : جمعه خرداد 1392 ساعت: 1:29

»کل علی« مورد احترام اکثر مردم خرمشهر حتی ارازل و اوباش بود. یادم هست ماه رمضانی بود. در بازار صفا معمولاً روزه­خواری علنی صورت می­گرفت. ولی وقتی »کل علی« از آن جا می­گذشت سریعاً خود را جمع و جور می­کردند. ظهری »کل علی« به قصد نماز داشت به سمت مسجد جامع می­رفت. یکی از این ارازل و اوباش داشت روز­خواری می­کرد. به محض دیدن »کل علی« را دید خوراکی را پشت سرش پنهان کرد و به احترام ایستاد. وقتی »کل علی« به او رسید گفت عزیزم ماه رمضان است. به جای من باید از خدا خجالت بکشی. و به راهش ادامه داد. آن فرد آمد از »کل علی« عذرخواهی کرد. کل علی گفت: جوان برو از خدا عذرخواهی کن. من کی هستم.


 انتشار: هفته نامه شهرسبز ضمیمه کل علی و فاتحان خرمشهر شماره 223 مورخ 1خرداد 92 - کازرون نما - تنویر-نگاه فارس -


محمدرضا کلینی: شایدبرای شما هم این سئوال پیش آمده باشد که چه شد خرمشهر 35 روز مقاومت کرد؟ این در حالیاست که مثلاً رژیم صدام در مقابل آمریکا و نیروهای ناتو در کمتر از 15 روز سقوط کرد.چرا؟ جواب این چرایی در شناخت فعالیت­های انقلابی و فرهنگی است که در طول سالیان پیشاز انقلاب صورت گرفت. که در ادامه به بیان آن می­پردازم.

تازهوارد دوران نوجوانی شده بودم که در مسجد جامع خرمشهر با کربلایی علی فرخی آشنا شدم.مردی آرام و متدین. کل علی، عضو تنها انجمن اسلامی شهر بود که تحت عنوان "انجمنامری" در سراسر خرمشهر، حتی در کل خوزستان شناخته می­شد. این انجمن از سویی بهانجمن ضدبهاییت حجتیه وابسته بود و از سویی دیگر علاوه بر فعالیت­های ضد بهاییت درسطح خرمشهر، به تشکلی برای مبارزان مذهبی و پیروان خط امام تبدیل شده بود که به حقمی­توان گفت در راس این فعالیت­های انقلابی، کربلایی علی فرخی معروف به "کل علی"بود.

اینانجمن توانسته بود در طول زمانی کوتاه، تمام فعالیت­های فرهنگی- دینی را در کل شهرستانخرمشهر به دست گیرد. این انجمن توانسته بود تمام فعالیت­های دینی متدینین خرمشهر راپوشش دهد؛ و همین امر موجب شده بود تا مرحوم فرخی و فعالیت­های انقلابی انجمن نه تنهادر خرمشهر بلکه در آبادان و اهواز شناخته شده باشند.

مردممتدین و مذهبی برای فعالیت­های فرهنگی در راستای تبلیغ دین، کمک­های مادی و معنوی خودشانرا به انجمن می­دادند. که این کمک­های مالی به »کل علی« داده می­شد تا امور مربوط بهخودش مصرف شود. از جمله مصارف آن هم یکی هزینه­های جاری انجمن بود مثل برنامه­های هفتگیو مناسبت­ها، یکی هم دعوت از سخنرانان بود. البته هزینه پذیرایی از آن­ها را شخصاًمتقبل می­شد و آنان را در منزل خود سکنی می­داد. اما مهمترین مورد مصرف این کمک­هایمالی، شناسایی افراد فقیر و کمک به آن­ها بود. از این رو بعضاً مردم و علما او را می­شناختندو کمک­ها و صدقه­های خود را به او می­دادند تا به فقرا و ایتام برساند. لازم به ذکراست که هرچند نام خرمشهر و آبادان، پیش از انقلاب به عنوان شهرهای فاسد ایران مشهوربود، اما متدینین آن شهرها نیز واقعاً از هیچ کوششی کوتاهی نمی­کردند و تمام همت خودرا بر امر تبلیغ دین می­گذاشتند. در این راه تجار و بازرگانان به خصوص در خرمشهر گاهمبالغ بسیار زیادی را به انجمن و برای تبلیغ و کمک به فقرا کمک می­کردند. که رابط اینانو فقرا و مبلغان همین مرحوم »کربلایی علی فرخی« بود.

در خرمشهربهایی زیاد بود و از این رو تبلیغات بهاییان نیز در این شهر بسیار زیادتر از بعضی جاهایدیگر بود. شگرد اصلی بهاییان در خرمشهر، همچون بقیه شهرها، و حتی در همین زمان، برپاییمراسم­های مختلط و انحرافات اخلاقی و جنسی و استفاده از این گونه ابزار برای مقابلهبا ارزش­های اسلامی بود.

در مقابلاین گونه فعالیت­ها، انجمن خیلی محکم وارد شده بود. از جمله فعالیت­های انجمن این بودکه افراد مورد تهاجم قرار گرفته را شناسایی، و از نظر فکری تقویتش می­کردند. این امرباعث شده بود تا بهاییت در خرمشهر راه نفوذی نداشته بود، و اگر راهی برای نفوذ پیدامی­کرد سریعاً شناسایی و خنثب گردد. از این رو بهاییت در خرمشهر منفعل گردید و عملاًفعالیت­هایش در نطفه خفه می­شد. و همین امر باعث شد تا کینه عجیبی را از نیروهای انجمنبه دل گیرند.

در خرمشهر،دو تن از روحانیون نقش بسیار برجسته­ای داشتند و در واقع رهبری مردم در دست این دوتن بود. یکی از این دو تن حجت الاسلام موسوی بود که در واقع رهبری انقلابیون پیرو خطامام را به عهده داشت و مسجد جامع خرمشهر، پایگاه اصلی او و سایر انقلابیون بود. »کلعلی« به منزله دست راست او بود و تمامی فعالیت­های انقلابی را او ساماندهی می­کرد.بعد از »کل علی«، و مسجد جامع خرمشهر، بازار خرمشهر از ویژگی خاصی برخوردار بود. مسئولیتساماندهی بازاریان متدین به خصوص بازار صفای خرمشهر به عهده »حاجی جهان­آرا« (پدر شهیدمحمد جهان­آرا-فرمانده سپاه خرمشهر) بود. که او نیز پس از »کل علی« نفر دوم انقلابیونخط امام در خرمشهر به حساب می­آمد.

سیلخرمشهر، که اتفاق افتاد، هنوز مردم در هول و ولا بودند که »کل علی« به همراه »جهان­آرا«و »حاج آقا موسوی« با بسیج مردمی خرمشهر، در همان ساعات اولیه که هنوز هم سیل قدرتیپیدا نکرده بود وارد عمل شدند و نه تنها سیل را توانستند تا حدودی مهار کنند بلکه سریعاًشروع به ساماندهی مردم سیل­زده کردند و هنوز آفتاب سر بلند نکرده بود که هم  سیل مهار شد و هم این که سیل­زدگان در مکان­هایمناسبی اسکان داده شدند. در این حادثه غیرمترقبه، عملاً دولت هیچ کاری نکرده بود ومردم متدین خرمشهر خود به کمک خود شتافتند. نه تنها خسارات بسیاری کمی به مردم خرمشهروارد شد بلکه با کمک­های مردمی و هدایت انجمن و فعالیت­های این سه تن سیل­زدگان خرمشهرخیلی زود به منازل خود برگشتند.

»کلعلی« حمامی خرمشهر، توانسته بود در کنار حمام خود، کتابفروشی اسلامی را تاسیس کند کهکتب بزرگانی چون شهید آیت­ا... مطهری، آیت­ا... خامنه­ای، دکتر علی شریعتی، جلال­الدینفارسی، و ... و در کنار این کتب دینی- مذهبی، به پخش رساله­های حضرت امام خمینی(ره)و اعلامیه­های ایشان مبادرت می­ورزید. این کتابفروشی در واقع به مرکزی برای تهیه ونشر کتب، نشریات و اطلاعیه­های انقلابی از سراسر کشور در سراسر خرمشهر بود.

رساله­هایحضرت امام خمینی(ره) پنج مرجع که در آن زمان ممنوع بود را با جلد کتب دیگر و تنها بهافراد خاصی می­داد.

انقلابیونیکه به هر دلیلی همچون تحت تعقیب قرار گرفتن توسط رژیم بودند، در منزل او سکنی می­گرفتند.به همین دلیل مورد احترام بسیاری از بزرگان و انقلابیون قرار داشت.

با آغازایام محرم و صفر یا ماه مبارک رمضان، »کل علی« میزبان سخنرانان مذهبی به خرمشهر می­شد.منزل او معمولاً محل پذیرایی و میزبانی از کسانی همچون آیات عظام شهید مطهری، مکارمشیرازی، نوری همدانی، کافی، فخرالدین حجازی و ... بود که برای سخنرانی به خرمشهر یاحتی آبادان و اهواز می­آمدند.

اینسخنرانان علاوه در مساجد و تکایا، در بازار صفا که مسئولیت هماهنگی آن را »حاجی جهان­آرا«به عهده داشت منبر می­رفتند. در این جا بود که امثال مرحوم کافی و آیت­ا... مکارم شیرازی،مشکلات مردم و شهر را عنوان کرده و خواستار رفع آنان می­شدند که در اکثر مواقع هم جوابمی­گرفتند و آن مشکلات رفع می­شد.

سخنرانانو انقلابیون دعوت شده به شهرهایی مثل آبادان نیز برای اسکان به خرمشهر می­آمدند و کربلاییعلی فرخی اگر در منزل خود امکان داشت، از آن­ها پذیرایی می­نمود و گرنه محل اسکان آن­هارا مشخص می­کرد و در جایی دیگری از آن­ها پذیرایی می­نمود.

اینفعالیت­هایی انقلابی »کل علی« باعث شد تا مورد سوءظن ساواک قرار گرفته و بارها توسطساواک و شهربانی بازداشت و در چند مورد نیز محکوم به زندان و تبعید گردد.

»کلعلی« مورد احترام اکثر مردم خرمشهر حتی ارازل و اوباش بود. یادم هست ماه رمضانی بود.در بازار صفا معمولاً روزه­خواری علنی صورت می­گرفت. ولی وقتی »کل علی« از آن جا می­گذشتسریعاً خود را جمع و جور می­کردند. ظهری »کل علی« به قصد نماز داشت به سمت مسجد جامعمی­رفت. یکی از این ارازل و اوباش داشت روز­خواری می­کرد. به محض دیدن »کل علی« رادید خوراکی را پشت سرش پنهان کرد و به احترام ایستاد. وقتی »کل علی« به او رسید گفتعزیزم ماه رمضان است. به جای من باید از خدا خجالت بکشی. و به راهش ادامه داد. آن فردآمد از »کل علی« عذرخواهی کرد. کل علی گفت: جوان برو از خدا عذرخواهی کن. من کی هستم.

با شیوعانقلاب، »کل علی« از دیگران جلوتر بود. و در اندک مدتی توانسته بود انجمن اسلامی شرکتنفت را به عنوان قویترین انجمن اسلامی مخفی کشور را ساماندهی کند. انجمنی که در روزهایپایانی بزرگترین ضربات را بر پیکره رژیم طاغوت وارد آورد.

با پیروزیانقلاب، به دور از هو و جنجال­ها کارها و فعالیت­هایش را ادامه می­داد.

هنوززمان زیادی از انقلاب نگذشته بود که درگیری­ها در خرمشهر شروع شد. از جنگ بین عرب وعجم گرفته تا درگیری­های منافقین و تحرکات مرزی عراق.

با اینحال طرف­های درگیر احترام خاصی را برای »کل علی« داشتند. هرچند بارها مورد سوء قصدقرار گرفت.

»شیخمحمد طاهر آل شبیر«، رهبر شیعیان خلیج، پس از انقلاب، برخورد و ستیزهایی را علیه انقلابو امام شروع کرد.

در اینستیزه نیز »حجت الاسلام موسوی« و در کنار او »کل علی« جبهه­ای را برای دفاع از کیانانقلاب و امام درست ساماندهی کردند.

با شروعجنگ مسجد جامع را به عنوان پایگاهی برای مدافعان ساخت و خود تا روز آخر در خرمشهر ماند.

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 353 تاريخ : جمعه خرداد 1392 ساعت: 1:15

به قول آیت­ ا... محمدتقی موسوی، »کل علی« به تنهایی مسجد جامع خرمشهر و فعالیت­های مذهبی را در خرمشهر و آبادان به دوش می­کشید.با شروع جنگ، »کل علی«که در واقع مسجد جامع دستش بود، مسجد جامع را به محلی برای تغذیه فکری، تسلیحاتی و پشتیبانی جنگ مبدل کرد.


 انتشار: هفته نامه شهرسبز ضمیمه کل علی و فاتحان خرمشهر شماره 223 مورخ 1خرداد 92 - کازرون نما - تنویر-نگاه فارس -


محمد سمیرمی: شایداین سئوال برای­تان پیش آید که چه شد خرمشهر بیش از 45 روز در مقابل حملات و تهاجماتبسیار شدید عراق، با دست خالی مقاومت کرد. تازه این غیر از آن است که خرمشهر به دلیلنزدیکی به مرز، از همان هفته­های آغازین سال 59 مورد حملات بی­وقفه عراق قرار می­گرفت.تا نهایتاً از روز 21 شهریور 59 درگیری­های مرزی شدت و حدت بیشتری گرفت و 31 شهریورماه آن سال، صدام رسماً جنگ را آغاز کرد.

پدرماصفهانی و به دلایلی همچون اشتغال و مبارزه از اصفهان به خرمشهر آمده بود.درستیادم نیست که کلاس چهارم یا پنجم دبستان بودم. پدرم اشتراک نشریه »مکتب اسلام« و کتاب­هایموسسه»در راه حق« را گرفته بود و از این طریق با کربلایی علی فرخی ارتباط داشت. ازهمین زمان بود که آشنایی من با »کل علی« و فرزندانش شکل گرفت.

فرخی،حمامی خرمشهر بود، که حمامش پاتوقی برای مبارزات فرهنگی و سیاسی، شده بود و درآمد خودشرا وقف مبارزات فرهنگی و سیاسی کرد و از حمام به عنوان پوششی برای مبارزه استفاده می­نمود.

جو آنروز خرمشهر، جوی به شدت روشنفکرانه بود. این دید روشنفکرانه هم بین مذهبیون دیده می­شدو هم بین غیرمذهبیون شهر از کمونیست­ها گرفته تا.... . از سوی دیگر وجود انگلیسی­هادر آبادان و خرمشهر، و جو فاسدی که آن­ها درست کرده بودند جو را برای مذهبیون به شدتتنگ کرده کرده بود. هرچند فضای خرمشهر خیلی بهتر از آبادان بود و شاید به همین دلیلمذهبیون خرمشهر دامنه فعالیت­هایشان را تا آبادان گسترانده بودند. که در این بین نقش»کل علی« بسیار پررنگ­تر می­نمود. به همین دلیل وقتی سخنرانی به آبادان می­آمد، برایاستراحت به خرمشهر  سفر می­کرد و »کل علی« میزبانآن­ها می­شد. و اگر سخنرانی به خرمشهر می­آمد »کل علی« با بچه­های آبادان هماهنگ می­کردو اگر می­توانست در آبادان نیز برای آنان جایگاهی برای سخنرانی محیا می­نمود. شهیدمطهری، آیت­ا... خزعلی، آیت ا... مکارم شیرازی، آیت­ا... سبحانی، آیت­ا... نوری همدانیاز جمله کسانی بودند که دائم برای ایراد سخنرانی به خرمشهر و آبادان می­آمدند و احترامخاصی را برای »کل علی« قایل بودند.

به قولآیت­ا... محمدتقی موسوی، »کل علی« به تنهایی مسجد جامع خرمشهر و فعالیت­های مذهبی رادر خرمشهر و آبادان به دوش می­کشید.

بعداز شهادت »حاج آقا مصطفی خمینی« و آن مقاله روزنامه اطلاعات، خرمشهر نیز به تبع تمامکشور وارد فاز جدیدی از مبارزه گردید.

17 شهریورماه 57 بود، روزی بود که »کل علی«به همراه فرزندش »محمود« -که بعداً به عضویت سپاهدرآمد و در دفاع از خرمشهر به شهادت رسید- به تهران رفتند و در راهپیمایی آن روز شرکتجستند. در همان روز بود که توسط چماقداران پهلوی، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.

با تندشدن آتش انقلاب، »کل علی« شناخته شده تر می­شد.

با پیروزیانقلاب، و شروع فتنه خلق عرب، بارها مورد حمله و ضرب و شتم خلقی­ها قرار گرفت، اماهر بار با وساطتت مردم عرب منطقه که گاه توسط خلقی­ها فریب داده شده بودند توانست جانسالم بدر برد. در یکی از همین برخوردها بود که شنوایی یکی از گوش­هایش را از دست داد.

هر چهبه اواسط آبان نزدیک­تر می­شدیم، حلقه محاصره مسجد تنگ­تر می­شد. از این رو »کل علی«جلسه­ای را در مسجد جامع برگزار کرد و در آن جا تصمیم خود را مبنی بر خارج کردن خواهرانیکه تا آن روز مانده بودند به صراحت اعلام کرد. هرچند برخی از خواهران حاضر به ترک خرمشهرنمی­شدند اما، به اصرار »کل علی« خواهران را برای خارج کردن، به کارون فرستادند و ازآن جا، آن­ها را از خرمشهر خارج ساختند.

»کلعلی« علی­رغم این که دو فرزندش »محمود« و »قاسم« در دفاع از خرمشهر به شهادت رسیدهبودند و خود نیز از ناحیه کتف مورد اثابت ترکش قرار گرفته بود و شدت جراحت گاه او رابسیار اذیت می­کرد، اما در خرمشهر ماند و جزء آخرین کسانی بود که از خرمشهر خارج شد.

در حالیکه حلقه محاصره لحظه به لحظه تنگ­تر می­شد و مسجد جامع دیگر در تیر مستقیم عراق قرارگرفته و عملاً می­توان گفت که مسجد نیز سقوط کرده بود، »کل علی«به همراه چند تن دیگراز مدافعان، با قایق سوراخی که حوالی کارون پیدا کرده بودند، توانستند از خرمشهر خارجشوند. قایق سوراخ بود و دائم می­بایست آب­های درون قایق را تحلیه می­کردند به همیندلیل دو نفر پارو می­زدند و کل علی نیز به همراه بقیه آب­های درون قایق را تخیه می­کرد.

کربلاییعلی فرخی در حالی خرمشهر را ترک می­کرد دو فرزندش را از دست داده بود. اما در طول همهاین سال­ها، شاید کسی نمی­دانست که او که بود.

بعداز خروج از خرمشهر به کازرون، زادگاهش آمد و در کنار مردم شهیدپرور کازرون، در عرصه­ایدیگر به دفاع از اسلام و انقلاب و ولایت مشغول شد. به طوری که وقتی منافقین درصدد شورشو ترور شخصیتی آیت­ا... ایمانی برآمدند، تمام قد در دفاع از نماینده امام در کازرون،برخاست.

ترکشکتفش تا آخرین روزهای حیاتش، او را اذیت می­کرد، اما وقتی درد وجودش را فرا می­گرفتجز ذکر خدا،  که به آرامی زیر زبان نجوا می­کرد،دیگری چیزی نمی­شنیدی.

ترکش کتفش باعث شده بود تا کتف او دائم ورم کند و گوشت اضافه بیاورد. و هر از چندیبرای برداشتن آن وارد اتاق عمل می­شد

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 349 تاريخ : جمعه خرداد 1392 ساعت: 0:57

تمام فعالیت های مسجد جامع بر روی دوش کل علی بود و این باعث شده بود تا کم کم در خرمشهر کاملا شناخته شده و مورد احترام مردم و علما قرار گیرد از این رو تمام گروه ها و جریان های انقلابی و مذهبی برای فعالیت در خرمشهر از طریق او اقدام کنند.

انتشار: هفته نامه شهرسبز ضمیمه کل علی و فاتحان خرمشهر شماره 223 مورخ 1خرداد 92- صادقون - کازرون نما - نگاه فارس - تنویر- عصرآبادان - بسیج مداحان فارس - امام جمعه آبادان -


عبدالعزیز سلیمانی فرد از بازاریان خرمشهر است که از همان ابتدا در مسجد جامع خرمشهر به جمع انقلابیون پیوست و با شروع حرکت امام خمینی، با مرحوم کربلایی علی فرخی به تبلیغ و روشنگری درباره نهضت امام پرداخت. با  پیروزی انقلاب در کنار نیروهای خط امام به مبارزه با ضد انقلاب و جنبش ناسیونالیستی عربی پرداخت.

از ابتدای سال 59 با آغاز درگیری های مرزی به عنوان فرمانده گروهی از بسیجی ها و پاسداران برای دفاع از مرزها راهی شلمچه شد و تا پایان دوران دفاع مقدس به دفاع از مرزها پرداخت.

تصمیم گرفتیم تا در مورد مرحوم فرخی که از دوستان نزدیکش بود به گفتگو بپردازیم. حاصل این گفتگو در پی می آید.

عبدالعزیز سلیمانی­ فرد: برادرم با کل علی دوست بود. کل علی از طریق برادرم مرا شناسایی کرد. آن زمان کل علی نشریه مکتب اسلام که متعلق به عده ای از طلبه های جوان و روشنفکر آن روزگار که قلم به دست گرفته بودند تا در آن هجمه سنگین علیه اسلام به دفاع از دین بپردازند.

این نشریه توسط امام موسی صدر، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله جعفرسبحانی و حجت الاسلام علی دوانی راه اندازی شد که پس از مهاجرت امام موسی صدر به لبنان در اواخر دهه 30 توسط بقیه اعضاء تاکنون اداره شده است را در خرمشهر توزیع می نمود و از آنجا که این نشریه، نشریه خاصی بود مشترکین آن را شناسایی می کرد.

حدود سال 39 بود که من کارمند شرکت پیمان کاری بودم؛ روزی به دفتر شرکت آمد و سراغ مرا گرفت بعد از آنکه با او به صحبت نشستم یک نسخه از نشریه را به من داد و از من خواست تا آن را مطالعه کنم؛ سپس به من گفت اگرمایل باشی یک اشتراک برای شما بگیرم و من چون از نشریه خوشم آمده بود پذیرفتم.

در کنار محل کارم مسجد اصفهانی ها بود که امام جماعت آن آیت الله موسوی بود، من در آن مسجد نماز می خواندم. اندکی بعد از آشنایی من با کل علی، آیت الله موسوی به عنوان امام جماعت به مسجد جامع خرمشهر رفت و از همان زمان با کل علی فعالیت های جدیدی را آغاز کرد.

حدود سال 42 برای اشتغال وارد صنایع غذایی شدم که نزدیک مسجد جامع بود و از همان زمان ارتباط من با انقلابیون به خصوص کل علی وارد مرحله جدیدی شد. محل کار برادرم نزدیک حمام کل علی بود و از آنجا با کل علی آشنا شدم.

تمام فعالیت های مسجد جامع بر روی دوش کل علی بود و این باعث شده بود تا کم کم در خرمشهر کاملا شناخته شده و مورد احترام مردم و علما قرار گیرد از این رو تمام گروه ها و جریان های انقلابی و مذهبی برای فعالیت در خرمشهر از طریق او اقدام کنند. در ایام محرم و صفر و رمضان و به مناسبت های دینی مراسم هایی در مسجد جامع برگزار می کرد.

در این مراسم ها از علمای بزرگی چون آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله سبحانی، آیت الله نوری همدانی و... دعوت می کرد و در منزل خود میزبان آنان بود؛ همچنین در این مراسم ها نمایشگاه های کتابی با مضامین مذهبی و انقلابی از نویسندگان شاخص و انقلابی همچون مرحوم فخرالدین حجازی، استاد جلال الدین فارسی و... برگزار می کرد.

تمام فعالیت های فرخی با هماهنگی و زیر نظر آیت الله موسوی بود، آیت الله موسوی مسئولیت مالی و برگزاری این مراسم ها را به کل علی سپرده بود. کل علی باکمک گرفتن از تجار و بازاریان خرمشهر نه تنها هزینه های این مراسم ها را می پرداخت بلکه کمک به فقرا، کمک به تهیه جهزیه برای نوعروسان و... انجام می داد. بعد از شروع نهضت امام رساله های امام و هفت مرجع را با شناسایی اشخاص خاص به آن ها می رساند، کم کم در کنار حمام به تاسیس کتاب فروشی اسلامی مبادرت نمود، همچنین در فاصله حادثه دوم فروردین 42 (هجوم ماموران ستم شاهی و کشتار طلاب) تا 15 خرداد 42 و از آن زمان تا تبعید حضرت امام(ره) در 13 آبان 43 به شکل مستمر در طول هفته حداقل یک بار با ماشین یکی از دوستان شبانه به سوی قم حرکت می کرد و روز بعد اعلامیه ها، نوارها، بیانیه ها و اطلاعیه ها را در قم تحویل می گرفت و شب همان روز به خرمشهر بر می گشتند تا آن ها را بین خواص خرمشهر پخش کند.

از همین زمان بود که تبلیغ برای مرجعیت امام و تقلید وی را هم انجام می داد.

در همین ایام بود که روزی پیش من آمد. پس از حال و احوال و از هر جایی حرف زدن گفت: از کی تقلید می کنی؟

گفتم: تا حالا از آیت الله بروجردی تقلید می کردم. و حالا از آیت الله حکیم تقلید می کنم. چطور؟

رساله ای را از بقچه اش بیرون آورد و به من داد. روی رساله نام آیت الله شریعتمداری نوشته بود. تا اسم شریعتمداری را دیدم. رساله پس دادم و گفتم بگیر. از تو بعید است از همچین آدمی تقلید کنی کل علی؟

گفت صبر کن. این فقط کاغذ روی جلد است.

تعجب کردم. گفتم یعنی چی؟

ادامه داد: می دانم تو مرجع مجاهد را می پسندی نه درباری.

و شروع کرد از امام خمینی تعریف و تمجید کردن.

دست آخر گفتم هرچند به تو اعتماد دارم ولی خب مجتهد که نیستی بگذار در مردش تحقیق کنم.

شروع کردم به تحقیق کردن. از آیت الله موسوی گرفته تا دیگران. و جز خوبی نشنیدم. در این تحقیقات بود که به اعلمیت و اصلح بودن امام پی بردم و شیفته امام شدم.

روبروی حمامش مغازه ای را اجاره کرد و با تابلوی بزرگ کتاب فروشی اسلامی در شرایطی که بهاییت شروع به تبلیغات در خرمشهر کرده بود به فعالیت جدید دست زد. این کتابفروشی به مکانی برای مبارزات دینی تبدیل شد و خیلی زود در سطح خرمشهر شناخته گردید. عمده کتاب های این کتابفروشی از کتب دینی و مذهبی بود.

با شروع فعالیت بهاییت، همکاری خود را با انجمن حجتیه آغاز کرد. نه به این معنا که عضوی از آن ها باشد بلکه تنها به عنوان کسب اطلاعات و چگونگی مبارزه با بهاییت و توانست با این شیوه مبارزه با بهاییت و مارکسیسم را جزو فعالیت های انقلابی مسلمانان پیرو خط امام در خرمشهر قرار دهد. بدون آن که افراد خاص و تفکرات گاه انحرافی حجتیه را تبلیغ نماید.

در خرمشهر توانست بسیاری از مردم را به همین شیوه به سمت امام و خط فکری و مبارزاتی ایشان سوق می داد.

در این بین توانسته بود حتی بعضی از درجه داران ارتش و شهربانی را جذب کند. گاه از آن ها نیز در حرکت های انقلابی استفاده می نمود. کاملاً شفاف و بدون این که بخواهد از آن ها پنهان کند از آن ها می خواست تا همکاری کنند حتی یکی از سرهنگ های شهربانی که با ساواک هم همکاری داشت در این کارها شرکت می داد و او هم به دلیل احترامی که به کل علی داشت در این موارد سکوت می کرد. هر چند برای بسیاری دردسرهای زیادی درست کرد.

از جمله دو موردش را به خاطر دارم.

یک بار رفته بودیم راه آهن تا اقلامی چون کتاب ها و اعلامیه ها و نوارها را بگیریم. احتمال این بود که ساواک این ها را زیر چشم دارد تا انقلابیون را شناسایی و دستگیر کند. مانده بودیم که چه کنیم. که کل علی در کمال ناباوری موضوع را با او در میان گذاشت. وقتی بسته را می خواستیم تحویل بگیریم کل علی به او گفت می دانی در این بسته چیست؟ گفت بله. گفت ما بسوزیم خب از روی اعتقادمان هست تو چه توجیهی خواهی داشت؟ گفت: اگر نگرفتند که خب نگرفتند. اگر گرفتند که می گویم که این ها دارند با ما همکاری می کنند. مگر می شود با شما همکاری نکرد.

یک بار هم چند تا طلبه تحت تعقیب بودند. آمده بودند تا کل علی آن ها را به عراق بفرستد. عکس این طلبه ها را به همه جا داده بودند حتی پاسگاه مرزی که این ها را دستگیر کنید. کل علی با همان سرهنگ آمد و همان موقع آن ها را برداشت و به سوی مرز شلمچه حرکت کردند. مرزبانان به دلیل اعتماد به سرهنگ خیلی بدون نگاه کردن به آن ها، راه را باز کردند. مرزبان عراقی جلوشان را گرفت. بعد از کمی صحبت خیلی راحت در حالی که ما داشتیم از ترس می مردیم. وقتی آمد گفتیم چه شد؟ گفت : به این پاسگاه خودمان گفتم این ها نیروهای ما هستند. آن طرف هم رشوه دادم رد شدند.

کل علی با گروه های کوچک و بزرگ از جریان های مختلف از منصورون گرفته تا فداییان خلق در ارتباط بود و با آن ها در راستای انقلاب و در حدی که امام اجازه داده بودند همکاری می کرد.

با تشدید انقلاب و شهادت حاج آقا مصطفی، بازار خرمشهر را بسیج کرد.

می توان گفت که کار اصلی فرخی در جریان انقلاب شانتاژ یا شلوغ کردن نبود. او به اطلاع رسانی و آگاه سازی در سطح جامعه می پرداخت تا جامعه را آماده کند.

بارها توسط ساواک و شهربانی دستگیر و زندانی شد.

با پیروزی انقلاب و قضیه خلق عرب، تمام قد به دفاع از امام و انقلاب پرداخت.

همکاری او با سپاه و کمیته های انقلاب باعث شده بود که مردم حتی اعراب هم نسبت به این نهادها اعتماد داشته باشند.

در هر موردی که به او پیشنهاد می شد نپذیرفت و در حمام خودش کار می کرد. هرچند به همان شیوه سابق به فعالیت های خود در مسجد جامع ادامه می داد.

از این رو می توان او را از کسانی دانست که در خنثی نمودن فتنه خلق عرب نقش پررنگی داشت.

او حتی وقتی آیت الله موسوی دبیری حزب جمهوری اسلامی را در خرمشهر گرفت و از او خواست تا به به عضویت شورای مرکزی حزب در خرمشهر در آید ولی باز هم حاضر به پذیرفتن مسئولیت نشد. هرچند همکاری زیادی داشت و در خصوصی ترین جلسات شورای حزب هم شرکت می کرد.

از جمله کارهای پیش از انقلاب که توسط او صورت گرفت تاسیس صندوق قرض الحسنه بود. برای این کار به پیشنهاد او هیات امنا به همراه خودش به کازرون سفری داشتیم. آن جا بود که متوجه شدیم کل علی نه تنها با انقلابیون تهران و قم و اهواز و آبادان بلکه با بقیه شهرها هم در ارتباط است.

در کازرون جلسه ای داشتیم با هیات امنای صندوق قرض الحسنه قائم که این جلسه به همت مرحوم حاج محمد معنویان شکل گرفت.

وقتی برگشتیم مباحث مطرح شده در کازرون را با علما در میان گذاشتیم و آیت الله جعفر سبحانی (از مراجع تقلید فعلی) نیز به دلیل احترامی که برای کل علی قایل بود اساسنامه صندوق قرض الحسنه را نوشت و نه تنها علما که بازاریان شهر هم کمک های مالی و معنوی خود را به صندوق کردند.

در رفراندوم جمهوری اسلامی و قانون اساسی تمام هم و غمش حضور مردم پای صندوق و حضور حداکثری از یک سو و رای مثبت دادن از سوی دیگر بود. در این زمینه گروهک ها خیلی تلاش می کردند تا حضوری شکل نگیرد و اگر می گیرد رای مثبت نباشد و در این بین تلاش های کل علی بسیار زیاد شد. و بسیاری را نیز در این میان با خود همراه کرد.

در انتخابات ریاست جمهوری علیه بنی صدر بسیار فعالیت هایش زیاد بود و سعی می کرد تا با آگاهی دادن و بصیرت بخشی به مردم خرمشهر مردم را به سوی حبیبی هدایت کند و تا حدودی موفق هم بود.

با شروع جنگ، مسجد جامع را به مرکز مدافعین در خرمشهر مبدل ساخت.

ما آن زمان گروه توپخانه را داشتیم که از میان نخلستان ها به سوی دشمن شلیک می کردیم. روزی محمود یکی از فرزندان کل علی همراه ما بود. فرماندار هم آمده بود تا از موقعیت و کارهای ما بازدید کند. تا آمدیم شروع کنیم، از آن جا که دشمن موقعیت ما را تشخیص داده بود منطقه را زیر آتش گرفت. تا آتش دشمن سبک شد بلند شدم. دیدم محمود بر زمین افتاده است. فرماندار هم از ناحیه پا زخمی شده بود. دیدم از سر محمود خون می آید محمود را انداختم پشت ماشین و به بیمارستان رساندم. وقتی رساندمش سریع به اتاق عمل رفت. چند دقیقه بعد دکتر آمد گفت این تمام کرده است. گفتم این فقط زخم سطحی داشت. و با ناراحتی به منطقه برگشتم. وقتی وارد منطقه شدم کلاه محمود را دیدم. کلاه را برداشتم تازه متوجه شدم که ترکشی از جلوی کلاه خود وارد شده و از سمت دیگر در حالی خارج شده که قسمتی از سر محمود را جدا کرده و توی کلاه مانده است. فهمیدم همان موقع شهید شده است.

از این رو دیگر رویی برای دیدن کل علی نداشتم. دیگر کل علی را ندیدم.با فتح خرمشهر وارد مغازه ام شدم و کالاها را بیرون آوردم. چند کیسه برنج را برای کل علی کنار گذاشتم. با ردگیری مکان او به کازرون آمدم تا کیسه های برنج را تحویلش بدهم. وقتی خواستم به او بدهم قبول نکرد. گفتم مال خودم است. مال تو هر کاری می خواهی با آن ها بکن. به جنگ زده ها به فقرا به هر کسی می خواهی بده. تا قبول کرد.

انسانی را در کمال خلوص مانند او بسیار کم دیده ام.

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 339 تاريخ : جمعه خرداد 1392 ساعت: 0:37

خبرنامه